همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی
چه شود که راه یابد سوی آب، تشنه کامی
چه شود که کام جوید ز لب تو کامجویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نــه، بنشین کنار جویی
به کسی جمال خود را ننمودهای و بینم
همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی
بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت
سر خمّ می سلامت! شکند اگر سبویی
برچسب : نویسنده : dkhoobamc بازدید : 188